معنی داریو فو

حل جدول

داریو فو

برنده نوبل ادبیات در سال 1997 میلادی


داریو فو (1926 ایتالیائی)

برنده نوبل ادبیات در سال 1997 میلادی


فو

سنبل کوهی، نوعی سنبل الطیب

نوعی سنبل الطیب


داریو فو (1926 ـ ایتالیائی)

برنده نوبل ادبیات در سال 1997 میلادی


فو ، رازقی

نیلوفر هندی


فو، والرین

سنبل کوهی

لغت نامه دهخدا

فو

فو. (اِ) در یونانی فو. گونه ای سنبل الطیب کبیر، و سنبل کوهی و سنبل جبلی نیز گویند. (فرهنگ فارسی معین). دارویی است به فارسی سنبله گویند. (منتهی الارب). و در وی عطری هست و قوت او به قوت سنبل مشابهت دارد. و بیرون نبات او سیاه باشد و میانه ٔ او سپید بود. (ترجمه ٔ صیدنه). نباتی است همچون کرفس بزرگ و بیخ آن فو است و آن را زوله گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). و گل آن به نرگس میماند و ساق آن یک گز میشود و بول و حیض را براند. (برهان). سنبل الطیب. علف گربه. (یادداشت مؤلف).


چه فو

چه فو. [چ ِ] (اِخ) بندری در چین در ساحل شمالی نزدیک جزیره ٔ شان تونگ (خلیج په - چی - لی) که در دریای زرد واقع است و 116000 سکنه دارد.

نام های ایرانی

داریو

پسرانه، نام پادشاهی پیش از ساسانیان

فرهنگ فارسی هوشیار

فو

فرانسوی یونانی تازی گشته سنبل کوهی از گیاهان دهان (اسم) گونه ای سنبل الطیب که از سنبل الطیب معمولی کمتر ارزش طبی دارد و بان سنبل الطیب کبیر و سنبل کوهی و سنبل جبلی نیز گویند.

فرهنگ معین

کونگ فو

(کُ فُ) [انگ. از چینی] (اِ.) یکی از ورزش های رزمی و دفاع شخصی چینی که شباهت زیادی به کاراته دارد.

فارسی به انگلیسی

گویش مازندرانی

واژه پیشنهادی

اثری از روبن داریو

اثری از روبن داریو

معادل ابجد

داریو فو

307

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری